سرکار هستم. امروز بسیار دیر (ساعت نه و سی دقیقه) کار رو شروع کردم. کلی کار دارم و فکر میکنم امروز انگیزه بهتری برای کار کردن دارم تا روزهای قبل. اینه که ندای درونم بهم میگه الان که اینجا هستی سعی کن خوب کار کنی. گفتم یک چند خطی بنویسم و بعد کار رو شروع کنم: 

- فکر کنم یک ماهی میشه که مرتب روتین پوستم رو انجام میدم. البته کار زیادی نمیکنم. ولی هر شب صورتم رو میشورم و بعد با پنبه و محلول لایه بردار پوستم رو تمیز میکنم. شبها بعد از این کار رتینول میزنم به پوستم و صبحها یک محصول جدید که از لانکوم خریدم و از سه تا کرم متفاوت (ویتامین سی، هیلارونیک اسید و فرولیک اسید) تشکیل شده رو میزنم و بعدش هم ضد آفتاب. 

- تقریبا یک هفته از قطع قرصها میگذره و من حس بهتری دارم. احساس میکنم قرصها بهم اضطراب میدادن  و این چند روز دیگه از اون تپش قلبها و استرسهای الکی خبری نیست. 

- با نیمه وقت کار کردنم موافقت شده. البته فقط برای یک ماه و نیم هست فعلا و به شکل مرخصی بدون حقوق. تا بعد ببینیم چی پیش میاد. 


- سخنی با والد و کودک درونم: عزیزم میدونم که اصلا از بودن در این محیط خوشحال نیستی. میدونم که باعث میشه عضلات گردنت منقبض بشه و سردرد بگیری. متاسفم که فعلا اینطوریه. ولی میدونی که دارم کارهایی انجام میدم که اوضاع بهتر بشه. از هفته آینده نصفه وقت کار خواهیم کرد و وقت بیشتری برای خودمون خواهیم داشت. تو هم لطفا با من کنار بیا و بگذار وقتهایی که در شرکت هستیم کارها رو پیش ببریم. باور کنم که بعدش هردومون احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهیم داشت. نه من هی سرت غر خواهم زد که کارها عقب مونده و نه تو لازم هست برای جلب توجه من طغیان کنی. بگذار سعیمون رو بکنیم که یک گوشه از کار رو بگیریم.. 

نظرات 2 + ارسال نظر
مانی چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت 11:24

ترنج جان
آفرین
حال خوبت پایدار و هر روز بهتر باد.

ممنون مانی عزیز.

زری.. سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 23:18

به به، کاری ندارم سر کار خوب کار کردی یا نه:) اما اینکه برای یه مدتی به روتین پوستت وفادار موندی عالیه! ترنج من این یک هفته اینقدر حالم بد بود که فکر کن حموم حتی نمیرفتم:( دیگه دیشب روی کاغذ نوشتم صبح میرم حمام! کرم زدن که هیچ، حتی مسواک هم یه شبهایی تقلیل داده بودم به نخ ‌دندان فقط! اووووف من هم امروز بهترم میخوام حواسم باشه نیفتم تو گودال مزخرف من خوب نیستم پس ولش کن همه چیز را ؛(
تو هم بهتر باشی عزیزم

مرسی زری جون. کلا گاهی آدم حالش بد میشه و همینکه میتونه در اون موقعیت نخ دندون بکشه هم موفقیت حساب میشه. امیدوارم که حال خوب بیاد و باقی بمونه. در ضمن برامون بیشتر بنویسی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد