اومدم یک کافی شاپ جدید. بیرون قشنگ و آفتابیه. ولی اینجا تاریکه و پنجره هم نداره. اشتباه کردم بجای لاته معمولی لاته وانیلی سفارش دادم.  خیلی بهش شکر اضافه کردن و شیرینیش زیاده ولی حوصله ندارم ببرم بهشون  این چیه بهم دادید. تازه هشت دلار هم بخاطر یک لیوان لاته پر شکر شارژ شدم. حالم این روزها متغیره. شبها بد میخوابم و هزار بار بیدار میشم. خوابهام پر از استرس و دعوا و چیزهای تلخه. صبحها که پا میشم عصبانی و کوفته هستم. ولی دارم یاد میگیرم حال بدم رو خوب کنم. ده دقیقه‌ای ورزش میکنم و حالم خیلی وقتها بهتر میشه. 

از هفته قبل شروع کردم به خالی کردن کمدهام. هر شب یکی-دو تا لباس که احساس میکنم نمیپوشم میگذارم کنار. لباسهایی که کهنه شدن یا لباسهایی که دوست ندارم کنار گذاشتنشون آسونه. سختتر از همه لباسهایی هست که دوستشون دارم و مال روزهایی هستند که وزنم متعادل بود و سایز دو یا چهار میپوشیدم. لباسهایی که توشون احساس شیکی میکردم. جمع کردن اونها و بخشیدنشون سخته. همش به خودم میگم شاید یک روزی دوباره وزن کم کنم و این لباسها تنم بشوند. الان چهار/پنج سالی هست که این رو به خودم میگم. هر سال به خودم قول میدم شش ماه صبر میکنم و اگر تا اون موقع چند کیلو لاغر نشدم، لباسها رو میدم میره. شاد بهتره این وظیفه رو بدم دست کس دیگری. مثلاً به همسر بگم که هرچی لباس سایز کوچک هست جمع کن و ببر بدون اینکه خودم نگاه کنم. دارم سعی میکنم به لذتش فکر کنم، به لذت یک کمد که لباس مرتب ازش آویزون هستند. دارم سعی میکنم که فکر کنم چقدر قشنگ خواهد بود اگر خونه مرتب باشه و همه چیز راحت و در دسترس. اما باز هم دلم اون ترنجی رو میخواد که لباسهاش به تنش برازنده بودن. تو اپی که باهاش پروژه رو پیش میبرم گفته که این یک پروژه احساسی هست ولی هر چیزی که براتون اندازه نیست بدید بره. شاید باید مثل چسب زخم بکنم بره. 

نظرات 6 + ارسال نظر
Marzi سه‌شنبه 29 فروردین 1402 ساعت 00:50 http://rozegaremarzi.blogsky.com

منم هر سال کمد تکونی میکنم.
گاهی لباسهای تنگ شده رو میدم میره گاهی هم پیش پیاد لباسهای گشاد شده رو که بعد وزن کم کردن برام گشاد شدن.
ولی الآن ۳ ساله وزنم ثابته.

بلحاظ روانشناسی هم بهش نگاه کنیم ، لباسها و وسایل قدیمی و بی مصرف ، انرژی منفی تو خونه میارن.
اگر قابل استفاده ان بدیم به نیازمند اگرم نه بازیافتشون کنیم اگرم قابل بازیافت نیستن با طیب خاطر بندازیم دور و از سادگی و خلوتی کمد و خونه و اتاق لذت ببریم.

درباره بدخوابی شبها و حالات متغیر در روز ، من تا دو سه سال پیش اینطور بودم. خیلی زیاااااد هم حالم بد بود.
شبا تا ۳ صبح خوابم نمیبرد. خوابم که میرفتم کابوس میدیدم تو خواب حرف میزدم.
روزها هم انگار یه آتیش بزرگ در درونم روشن بود و هرکاری اش میکردم خاموش نمیشد. یه ولوله ایی بود. یه اضطراب عظیم.
اینکه همه رفتن من عقبم. همه خوبن من نه. همه همه چی دارن من نه. باید یه کار مهمی بکنم ولی نمیدونم چیه. روزهام مفت میگذره سودی نداره. از خودم از همه چی ام بدم میومد. حس شکست در تمامی امورات زندگی داشتم.
تو این ۳ سال اخیر خیلی خیلی خیلی تلاش کردم تا حالمو خوب کنم.
چندین دوره دارو درمانی. چندین دوره تراپی. خوندن کتابهای روانشناسی. انجام تکنیکهای زیاد روانشناسی.
فکر کردن زیاد.
بالاخره بعد چند سال همه ی اینکارها جواب داد و حالم بهتر شد.
اون آتش درونم خاموش شد. ولوله ی وجودم کم شد. خوابهام منظم شد. خواب بد نمی بینم اگرم ببینم صبح یادم نیست.
خودمو ، روحمو ، وجودمو میشناسم. دیگه یاد گرفتم چطور خودمو مدیریت کنم.
ولی خیلی بهم سخت گذشت تا به الآن رسیدم.

خراب شدن حال روحی آدم به کوچکترین چیزی بنده و خوب شدنش روزها و ماهها و سالهای زیادی وقت میبره.

ممنونم

شادی شنبه 19 فروردین 1402 ساعت 22:13 http://setarehshadi.blogsky.com/

اگر حیفت میاد الان جمع کن بذار کنار بعد از یه مدت برو سراغشون اون موقع بهتر می تونی تصمیم بگیری.

شادی عزیز. کلی از اونها رو دادم رفت.

منجوق شنبه 19 فروردین 1402 ساعت 01:26 http://manjoogh.blogfa.com

منم امسال مجبور شدم چندتاشو که اصلا نپوشیده بودم بدم بره.
به شادی اونی که لباس میرسه دستش فکر کن

درسته. کلی از لباسها رو دادم رفت.

رز شنبه 12 فروردین 1402 ساعت 16:14 https://willnik.blogsky.com/

سلام من همیشه نوشته هاتو میخونم
حس خوبی بهم میده
حس میکنم خانوم تنها و قوی ای هستی

ممنونم رز عزیز.

راسینال شنبه 12 فروردین 1402 ساعت 02:07 https://flicka.blog.ir/

سلام عزیزم
نوروزتون مبارک امیدوارم که سال خوبی داشته باشین
به نظرم این خاصیت بهاره که نمیدونم اونجام حس میشه یا نه اما همیشه آدم رو پر از هدف میکنه !
وزن کم کردن که همیشه یکی از اولـی هاشه
بنظر من یه نگاه درونی واقعی میخواد میتونی فکر کنی آیا برنامه جدی برای وزن کم کردن دارم ؟! اگر نه لباس هارو بدی بره که جا برای لباس های قشنگی که فیت الانت باشه باز شه !
اینم در نظر بگیرید که لباس ها ساخته میشن تا اندازه بدن ما بشن نه ما اندازه اون ها سخت نگیرید
روزتون قشنگ

مرسی. چه پیام قشنگی بود. لباسها ساخته میشن تا اندازه بدن ما بشن و نه ما اندازه اونها...

ترانه یکشنبه 6 فروردین 1402 ساعت 10:20

خب چطوره یکی دو تا از اون لباسهایی رو که خیلی دوست داری نگه داری و بقیه رو بدی برن؟

همینکار رو کردم ترانه جون. فعلا 5 دست نگه داشتم تا باز هم شاید کمترشون کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد