ساعت دو و چهل دقیقه بعد از ظهر روز چهارشنبه است. حنا ساعت یک خوابیده و فکر میکنم بیست دقیقهای وقت دارم که بنویسم. غذا روی اجاق داره قلقل میکنه و خونه کمی تا قسمتی مرتبه. شیربرنجی که درست کردم تو کاسه های کوچک روی کانتر در حال سرد شدن هستند. فلفلی ربروی من کنار شومینه خوابه. از دیشب فلفلی دوبار حالش بهم خورده و من فکر میکنم که طفلی از ما کرونا گرفته. چند روز گذشته هرچند که علائم کرونا کمتر شده ولی هنوز کمی تا قسمتی باهاشون درگیر هستیم. حنا دیگه تب نداره ولی هنوز آبریزش بینی داره و بسیار بهانهگیر شده. تقریباً برای هرچیزی گریه میکنه. زیرش رو عوض میکنی گریه میکنه، لباس میپوشونی گریه میکنه، رو صندلیش میگذاری که غذا بدی، گریه میکنه. فکر میکنم سختترین قسمت قضیه همین حال حنا و کنار اومدن باهاش هست. نمیدونم بخاطر کروناست و یا کلاً، یک مدت هست که پیدا کردن غذایی که حنا بخوره کمی سخت شده. حتی غذاهایی مثل ماکارونی رو که با رغبت میخوره، وقتی دوباره بهش میدی از خوردنش امتناع میکنه.میوه رو هم به نسبت قبل خیلی کمتر میخوره.تعداد چیزهایی هم که بهشون لب نمیزنه زیاد شدن.گوشت (مرغ، ماهی؛ قرمز) نمیخوره، توفو نمیخوره، سیبزمینی معمولی و شیرین نمیخوره، بروکلی نمیخوره، برنج نمیخوره. الان براش یه غذای من-در-آوردی با عدس قرمز، بلغور، هویج و نخودفرنگی درست کردم که امیدوارم بخوره.
-----
خب، الان ساعت یک ربع به نه شبه و همونطور که حدس میزنید جوجه بیدار شد و نوشته من نصفه موند. به استثنای صبحانه که جوجه به نسبت خوب غذا خورد، امروز من شیربرنج، شوربای عدس و کیسدیای مرغ (Chicken Quesadilla) درست کردم که جوجه فقط نصف پیاله از شوربای عدس بعد از بیدار شدن خورد. و برای شام هم یک قاچ سیب و چهار تا بیسکوویت خورد. یعنی آدم حسابی اعصابش خرد میشه وقتی بچهاش غذا نمیخوره و خستگی به تن آدم میمونه. فقط سعی میکنم که به خودم چندتا نکته رو یادآوری کنم. یکی اینکه جوجه هنوز مریضه و اشتهاش شاید به این علت کمه. دیگر اینکه وظیفه من به عنوان یه مادر اینه که براش غذای مفید و سالم تهیه کنم و کنترلی روی اینکه کدوم رو میخوره و چقدر میخوره ندارم. و سوم اینکه فشار وارد کردن هیچ کمکی به قضیه نمیکنه. هرچند اینها رو میدونم، ولی در عمل آسون نیست که آدم اعصابش خرد نشه.
خیلی خستهام و فکر میکنم بهترین کار اینه که برم مسواک بزنم و بخوابم. نوشته امروز خیلی بیسر و ته شد البته. راستی فلفلی هنوز مریضه و بعد از ظهر هم یکبار دیگه حالش بهم خورده. از همون موقع هم رفته زیر تخت و بیرون نیومده تا الان. اگر تا فردا بهتر نشه، باید ببرمش دامپزشک.
نگران نباش. هرچی که هست موقتیه میگذره
درسته. این نیز بگذرد.