حالم بهتره. حالم از کی بهتره؟ از همین نیم ساعت قبل که با سه ساعت و نیم تاخیر اومدم دفتر و تو ماشین به این فکر میکردم که چطوری با این ذهن آشفته برم سرکار. ولی الان حسم بهتره. تو ماشین فکر میکردم که وقتی من به خودم و کاراییم اطمینان ندارم، چطوری شرکت میتونه به من اطمینان کنه. بعد به ذهنم اومد که من میتونم به خودم اطمینان کنم. حالا شاید نشه روی من بعنوان یک کارمند همیشه متوسط حساب کرد، ولی میشه بعنوان کارمندی حساب کرد که هر وقت لازمه کارهای مهم رو که کسان دیگر ازش فرار میکنند رو به سرانجام میرسونه. که میشه حساب کرد که وقتی اوضاع قاراشمیش هست آرومه و میتونه راه حل ارائه بده. فکر کردم که همیشه خودم تونستم گلیم خودم رو از آب بیرون بکشم. چه در زندگی شخصی و چه در زندگی کاری.
ترنج عزیز
از پستت بنظر میاد self criticism زیادی داری. من تو رو ندیدم ولی پستهات را خوندم و مطمینم داری کم لطفی می کنی بخودت
ممنون. خیلی سعی میکنم با خودم مهربونتر باشم. ولی واقعیت اینه که من وقتی با خودم مهربون هستم هیچ کاری نمیکنم.
همین که هر روز به خودت این رو یادآور میشی کمک میکنه روزت بهتر پیش بره
ممنون صحرا جون. درسته باید به خودم مدام یادآوری کنم.
ترنج جان. خوشجالم که بهتری. شاید هم تو از اون چیزی که فکر میکنی واقعا بهتری.
![](//www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
یادمه از مکالمه مدیرت با خودت نوشته بودی، موقعی که میخواستی کارت رو عوض کنی! یادته بهت چی گفته بود؟ برگرد و اون مکالمه رو بخون عزیزم.
اینورها نمیای؟ دلم میخواد حنا کوچولو رو از نزدیک ببینم.
ترانه جون، یک بلیط بگیر بپر تو هواپیما و بیا پیش ما.