اولین مسافرت حنا

هفته قبل "جی" مرخصی داشت و ما رفتیم یک سفر سه روزه کوتاه به یکی از جزایر اطراف ونکوور. این اولین مسافرت حنا بود و خوشبختانه خیلی خوش مسافرت بود و اذیتی نکرد. کلی هم با دیدن آدمها ذوق میکرد و به همه لبخند میزد و باهاشون بای بای میکرد. توی کشتی با یک دختر دو ساله و نیمه کلی دالی بازی کرد و غش غش خندید. جایی که اجاره کرده بودیم یک سوییت بود دقیقا لب آب با پنجره‌های بزرگ و بالکنی شیشه‌ای که میتونستی آب رو زیر پات ببینی. از نظر مکان و منظره روبرو واقعا" محشر بود. اما به عنوان پدر و مادر تازه کار حساب یک چیز رو نکرده بودیم و اون این بود که وقتی دخترک ساعت هفت تو سوییت میخوابید دیگه عملاً امکان ایجاد هر سر و صدایی و هر کاری از ما سلب میشد. شب اول هوا نسبتاً هم سرد بود و من هم پریود شده بودم و لباس گرم هم نداشتم. این بود که نمیخواستم تو بالکن بشینم. تو سوییت هم هر خش خشی مثل صدای بسته چیپس حنا رو از خواب بیدار میکرد، این بود که من و "جی" شاممون رو توی حموم خوردیم! این دیگه درسی شد که یادمون باشه با بچه جایی که رزرو میکنیم حتماً باید حداقل یک اتاق داشته باشه. شب دوم هوا خیلی بهتر بود. صاحبخونه برامون بطری شراب، پنیر، زیتون و کمی کالباس (اینجا بهش میگن  Cold Cuts) گذاشته بود. این بود که حداقل شب دوم تو ایوون یک دیت عاشقانه با همسر داشتیم و کلی حرف زدیم و خندیدیم. هفته گذشته همینطور برای اولین بار حنا رو بردیم رستوران. دیدن اینکه دخترکم اونقدر بزرگ شده که تو صندلی بلند بچه تو رستوران بشینه خیلی جالب بود و کلی ذوق کردیم. 



نظرات 3 + ارسال نظر
مهسا بهانه های کوچک خوشبختی یکشنبه 20 تیر 1400 ساعت 16:55

وااای چه قدر عالی که با دختر کوچولو رفتین مسافرت و اذیت نشدین و لذتش را بردین. من از این تجربه شما درس گرفتم که یک جای می ریم حتما یک اتاق داشته باشه. البته من فکر نکنم تا پسرک ما دو ساله بشه ما جایی بریم. نمی دونم کجا بخوابونمش؟ بین خودمون که اون خوابش می ره و لی من و باباش خواب مون نمی ره و استرس داریم . کلا تا به حال در عمر ۱۴ ماه اش بین ما روی تخت نخوابیده. مگر اینکه اون پلی اند پک مسافرتی رو ببرم .... که فکر کنم راه مون بندازه. ما تا حالا رستوران هم نرفتیم. خیلی هیجان انگیزه اگر پسرک هم مثل حنا کوچولو اروم باشه .... فکر کنم که باشه البته مطمین نیستم
راستی تا حالا جزیره پرنس ادوارد رفتین؟ ان شرلی و رویای سبز و رویا بیست ساله من که دوست دارم برم

راستش من قبل سفر خیلی استرس داشتم که چطور میتونیم از پسش بربیاییم ولی خیلی بهتر از انتظارم بود. مثلا برای شیرخشک، حنا فقط شیر رو در یک دمای خاصی میخوره. به همین خاطر کتری برقی خودمون که دماش قابل کنترل هست رو با خودمون برده بودیم. برای خواب هم پلی اند پک برده بودیم ولی حنا شب اول از خستگی رو تختمون خوابش برد و وقتی خواستیم جابجاش کنیم بیدار شد و دوباره کنارمون خوابش برد. این بود که ما هم شب اول خیلی خوب نخوابیدیم. ولی شب دوم همون تو پلی اند پک خوابید و ما هم راحت بودیم. من گاهی حنا رو اول صبحها میارم بینمون میخوابه. طول روز هم رو تخت خودش نمیخوابونم. بلکه یک تخت داریم مدل تختهای مونتسری که اونجا میخوابونمش. خودم هم بعضی وقتها کنارش میخوابم.
پرینس ادوارد آیلند نرفتم تا بحال. دقیقا" نقطه شرق کاناداست و ما هم در غرب هستیم.

زری .. یکشنبه 20 تیر 1400 ساعت 05:28 http://maneveshteh.blog.ir

دیدی چقدر زود به رستوران رفتن به هم رسیدید؟ خیلی حس خوبیه که بچه مون زودتر از تصورمون یه کاری را یاد بگیره و یا بزرگ بشه :))
چقدر خواب حنا سبکه! امیدوارم با بزرگتر شدنش خوابش هم سنگین تر و عمیق تر بشه.

درسته. خیلی خوب بود. خوابش نسبتا سبکه اونهم شاید به این علت که چندین و چند ماه اول واقعاً کسی دور و برش نبوده و همیشه خیلی ساکت بوده. اصولاً بیرون و ... هم اصلاً نمیخوابه. بیشترش به این خاطره که ذوق میکنه از دیدن چیزهای مختلف.

مهربانو یکشنبه 20 تیر 1400 ساعت 01:01 http://baranbahari52.blogsky.com/

این بخشی از همون آینده اییه که من برای مهردخت متصورم .
همسر ایرانی دوست نداره، ایران رو هم دوست نداره .
جای خیلی قشنگی رفتید و مطمئنم با تجربیاتی که به دست آوردید بعد از این تفریحات مفصل تر و بهتری هم خواهید رفت .
خوش باشید نازنین

امیدوارم که مهردخت شما به آرزوش برسه. همسر هم پایه باشه و خوب؛ ایرانی و کانادایی نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد