ذهن و روح و خونه و کارم همه به نوعی آشفته است و آرامش نداره. سینوس سمت چپم چرک کرده و اذیت میکنه. البته شاید هم آلرژی باشه ولی فکر کنم چون فقط سمت چپ اذیت میکنه بیشتر همون سینوزیت هست. مدام عطسه میکنم و با توجه به دستورهای دولتی باید چهارده روز قرنطینه بمونم. پیادهروی که تقریبا تنها نیمه ورزشی بود که میکردم متوقف شده. همش نشستم و دارم نصفه و نیمه (و نه درست و حسابی) کار میکنم و یا اینکه دارم فیلم میبینم. هزار و یک کار عقب افتاده هم دارم که جز اینکه ته ذهنم مثل یک کوله بار سنگین حملشون میکنم، کاری براشون انجام نمیدم. از خونه نگم براتون که تا شنبه بازار شام بود و حسابی کثیف. شنبه با همسر نصف و نیمه تمیزی کردیم ولی کلی فایل روی میزه که جیسون آورده که با هم بشینیم و مرتب کنیم و چند هفته است که همونجا موندن. وسایل اسباببازی فلفل خانم هم پخشه روی میز. قبل از کورنا و قرنطینه هی میگفتم برم یک سبد بخرم که اسباببازیهاش رو بریزم توش و انقدر تنبلی کردم که اینطوری شد. احتیاج به بند و مرتب کردن ابرو دارم که اون هم با توجه به کورنا فعلا تعطیل میباشد. دیروز سبیلهای گرامی رو با دستگاه بند انداز بند انداختم و کمی از هپلی بودن بیرون اومدم. ولی موهام هنوز دو سه سانتی سفید هست و بقیه قهوهای. فعلا رنگ نکردم. همسر میگه رنگ کن. ولی دو به شک هستم. از اونجایی که من سفید زیاد دارم یا باید مرتب (حداقل چهار هفته یکبار) رنگ کنم و اگر بخوام طولانی رنگ نکنم که همینطور بگذارم بلند شه شاید بهتر باشه.
کار از خونه کندتر از کار در شرکت پیش میره. خوبیش اینه که حواس آدم کمتر پرت میشه ولی از طرفی هم لبتاپ کجا و دو تا اسکرین بزرگی که تو شرکت هست کجا. حالا همه محدودیتهای مربوط به نبود پرینتر و اسکنر و ... به کنار. خداییش مدیرم خیلی خوبه و باهام کنار میاد و همکارهای خوبی هم دارم که از هفته پیش که بهشون خبر بارداری رو اعلام کردم، بهم گفتن که از خونه کار کنم با اینکه مجبور هستند خودشون شیفت اضافه بیان شرکت (شرکت برای ما اجازه دورکاری داده ولی هر روز یک نفر شیفتی میره دفتر). کار داوطلبانه هم که هفته قبل اولین کلاسهاش رو رفتم، بخاطر کرونا کنسل کردن و بقیه کلاسها موکول شده به بعد از کرونا.
دلم چی میخواد؟ دلم میخواد اوضاع درست شه. اول و مهمتر از همه دلم میخواد از این تنبلی بسیار مزمنی که گریبان من رو گرفته، خودم رو خلاص کنم. اونوقت همه کارهایی که عقب انداختم و باید انجام بدم رو شروع کنم. مثلاً همه لباسهام رو مدل ماری کوندو بریزم و ببینم چه لباسهایی رو میخوام نگه دارم و کدومها رفتنی هستند. حتی خیلی از لباسهایی که میخوام هم برای یکی-دو سال باید برن تو چمدون چون اندازه تنم نیستند دیگه. مثلاً کارهای مالیاتم رو انجام بدم. مثلاً این فولدرهایی که جیسون ریخته روی میز مرتب کنم. مثلاً یخچال و بخصوص فریزر رو تمیز کنم که فوقالعاده بهم ریخته و کثیفه. مثلاً حداقل روزی نیم ساعت ورزش کنم. مثلاً حداقل روزی نیم ساعت وقت بگذارم یک چیز جدید یاد بگیرم. مثلاً اون کتاب فلسفه رو که خریدم بخونم. مثلاً شروع کنم خریدهای بچه رو انجام بدم. اتاقش رو رنگ کنیم و ... بعد دلم میخواد این کرونای لعنتی بره. دلم برای هوای آزاد، پیکنیک و ... تنگ شده. آها دلم میخواد این سردرد لعنتی و دماغ گرفته و عطسههای چند دقیقه یکبار دست از سرم بردارند. دلم میخواد یک روز صبح از خواب بیدار شم و به طرز معجزهآسایی احساس خستگی و درد تو تنم نباشه. دلم یک چیزی مثل معجزه میخواد هر چند میدونم هیچ چیزی در این دنیا یکباره درست نمیشه و این خود من هستم که باید رفته رفته تلاش کنم که همه این خواستنهای توی لیستم رو انجام بدم. ولی حداقل این سرماخوردگی که میتونه دست از سرکچل من برداره؟
نمیدونم. یک کم سرخورده و کم ذوقم. البته هفته پیش وقت دکتر داشتم و سونوگرافی کرد. متاسفانه بخاطر کرونا همسر رو راه ندادن ولی بچه رو دیدم که دست و پاش رو تکون میداد. خیلی احساس عجیب و غریبی که وقتی یک انسان واقعی درونته. من اگر همینطور تنبل باقی بمونم یقیناً مادر خوبی نخواهم شد.
دلم یک روح شاداب میخواد. چرا روحم انقدر پیره. چیزهایی هست راجع به خودم که دوست دارم و دوست دارم که حفظشون کنم ولی دلم یک شادابی میخواد و انگیزه که نمیدونم چرا هیچوقت نیست. فردا یک روز دیگه است. سعی خواهم کرد که فردا روز بهتری باشه.
یادم انداختی از دستگاه بند انداز برقیم استفاده کنم. مرسی. اصن یادم نبود!
میدونی یه کم با خودت صحبت کن که یه مدت بیخیال کمال گرایی بشی. یه مدت که میگم مدت طولانی ایه. چون بچه که بیاد کم کم تا 3 سالگیش به هیچ کار جنبی ای نمیرسی دیگه. فعلا فقط خودت رو دوست داشته باش. تو الان یه خانم بزرگ نیستی، یه نینی کوچولو هم هستی
والا بحث کمال گرایی نیست. بعضی از کارها خیلی واجب هستند که به موقع انجام بشن.
سلام
این اولین پستی هست که از وبلاگتون می خونم
از اولین پست نتیجه گرفتم. درگیر " کمال طلبی " شدید هستید
امیدکارم بتونید راه حل خوب براش پیدا کنید ....
منم سال هاست با این مشکل رو به روئم ...
امان از کمال طلبی
خب ترنج جان حالا که حس کار کردن نداری مجبور نیستی کارهای شش ماه دیگه را هم الان لیست کنی دختر جون:) مثلا وسایل بچه! فعلا اصلا به کارهای دور فکر نکن. بنظرم یه جعبه ای سبدی کارتنی که تمیز باشه بردار و وسایل فلفل را بریز توش:)) اینطوری یه کار حل شده! اون فایل های جیسون را هم بردار بیار بذار جلو دست و به جیسون بگو بیا یه ساعت کمک بده اینها جمع شرّش کم بشه :)) میبینی اینقدر به حجم کارها فکر نکن به جای فکر کردن با کارهای الان تا شش ماه دیگه فقط به کارهایی که میتونی تا دو ساعت دیگه انجام بدهی فکر کن:)
خواهش میکنم اینقدر به خودت نگو من مامان خوبی نیستم باور کن همه ی ما مثل هم هستیم! یه خوبی هایی داریم و هزار تا ایراد و نقص! مراقب باش تو دام کی مامان کامل تری هست؟ نیفتی .
از اینکه میتونی تو خونه باشی استرس محیط آلوده و ویروس اذیتت نمیکنه لذت ببر!
مطمینا بمرور میتونی برای پیاده روی محیط های سالم و بکر را پیدا کنید. یه ده روز به راست و ریست کردن کارهات وقت بذار تا یه کم اوضاع روشن تر بشه.
ببین شاید موسیقی شاید حرف زدن با دوستان و یا آشپزی های کوچیک حالت را بهتر کنه!
ترنج جان همه ی ما به همین چیزهای کوچیک چنگ میاندازیم و بمرور حالمون را بهتر میکنیم باور کن هیچ کدوممون آپولو هوا نمیکنیم
مراقب خودت باش
کاملا حق با توست. دیشب بعد از نوشتن بهتر شدم.