فکر میکنم که باید به همسر یک اولتیماتوم بدم که یا رفتارش رو درست کنه وگرنه ازش جدا میشم. امروز صبح الکی کلی داد و بیداد کرد و درها رو بهم کوبید؟ چرا؟ چون امروز رو مرخصی گرفته بود که تنها باشه. قرار هم بود که کارگرم بیاد برای تمیزکاری ولی خونه ریخت و پاش بود و همسر عصبانی از این بود که باید خونه رو جمع و جور کنه که کارگر بتونه تمیزکاری انجام بده. طی هفته قبل دو بار این قضیه تکرار شده چون همسر دیرش شده و نمیتونه کلیدش رو یا کیف پولش رو یا کمربندش رو پیدا کنه. نمیشه هم بهش گفت که خوب شب قبل اینها رو بگذار کنار یا وقتی میرسی خونه اینها رو بگذار جای همیشگی که صبح دنبال اینها نگردی. و خوب حالا دیرت شده و داری دنبالشون میگردی و من هم که دارم کمکت میکنم دیگه داد و بیداد کردن و در کوبیدن و خودت رو زدن چه کمکی میکنه. یعنی رفتارش مثل رفتار یک بچه دو ساله است و من خیلی خیلی خیلی نگرانم این رفتار روی حنا اثر بگذاره. چون اصولا رگه هایی از همین نوع رفتار رو در حنا هم میبینم (مثل پرت کردن اشیا). 

البته اگر جدا بشیم که وضع بدتره. وقتهایی که حنا با همسر تنهاست چطور خواهد بود؟ نمیدونم. کاش هرگز دوباره ازدواج نکرده بودم. 

نظرات 5 + ارسال نظر
ترانه یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 15:42

منهم فکر نمیکنم تهدید کردن راه حل مناسبی باشه. میتونی وقتی که توی مود بدی نیست بهش بگی باید با هم جدی حرف بزنین. بهش بگی که رفتارش خیلی اذیتت میکنه و حنا هم رفتارش رو تقلید میکنه و این برای بچه خوب نیست. بهش بگی که دوست داری باهاش ادامه بدی ولی اگر اونهم به ادامه زندگی علاقمنده باید روی رفتاش کارکنه.
میتونی ازش بخوای که باهات به مشاوره بیاد.
آدمها میتونن رفتاشون رو کنترل کنن.

درسته ترانه جون. همسر مشاوره میره تنهایی تقریبا هر هفته. ما دو سه جلسه هم قبلترها با هم مشاوره رفتیم ولی راستش من دوست ندارم مشاوره رفتن رو. چون حس میکنم حرفهایی که باید بزنم فقط بعدترها باعث دردسر بیشتر میشه.

رضوان جمعه 1 اردیبهشت 1402 ساعت 21:40 https://nachagh.blogsky.com/

سلام ترنج عزیزم،پَرم آتش گرفت،متوحه شدم پُست گذاشته ای.دویدم اومدم.
عزیز دلم!
هم خودت، هم حنا ،هم همسر به جمع خانواده نیاز دارید.
کارگر میاد که همه جا را تمیز و مرتب کنه ولی بعضی همسر ها همه گزینه هاشون رو میز است و به هم بخورد،احساس پریشانی می کنند.یه بالکن تو خونه برای همسر درست کن و زیر آن حنا خلوت داشته باشد.
همسر همسایه مون به این مشکل گرفتاره،تا کارگر میاد ،چیزاش گم میشه، فکر میکنه ،کارگر دزدی کرده.فِرِم میز کارش نباید به هم بخورد.همش صداش بلنده که جورابم کو،جوراباش گم میشه ،دسته کلیدش،وسایلی که باهاش کار تعمیراتی می کنه،زن بیچاره از ترسش همواره دست به سینه جلوی شوهره واستاده،سه تا بچه هم داره نمی تونه جدا بشه ،در امد خانومه از بافتنی و گلدوزیه ،شوهره انگار سرش و دمش با هم بازی می کنه ،میگن تیزهوشان هم درس خونده و الان مهندس سخت افزاره ولی اجازه نمیده ما مداخله در زندگی شون کنیم ،خانومه ایندرال ۲۰ روزی دوتا میخوره صبح و عصر تا دوام بیاره تو زندگی شون.یه بار با گریه برای مامانش شرح ماجرا میداد ،من در جریان قرار گرفتم ،ازش سوآل کرد کمکی از دستم بر میاد؟خجالت کشید ،عذر خواهی کرد.انگار بچه بوده زن گرفته جمعش کنه،زن دستش بند است به ریزه میزه هاشون،به کمک ایشون نیازمنده،اما از قرار معلوم چارتا بچه را باید اداره کنه.

چی بگم. من خودم هم خیلی حواس پرت هستم ولی حداقل عصبانی نمیشم.

زری.. جمعه 1 اردیبهشت 1402 ساعت 20:18

چقدر جالب! دقیقا همین چیزهایی که لیموترش برات نوشته را من هفته گذشته به یکی از دوستانم که درگیر همین اخلاق شوهرش هست. دقیقا همینه، باید در عمل ببینه برای تو اولویت آرامش بچه هست و رک بهش بگو دیگه در موقعیتهای مشابه به هیچ وجه تو موقعیتی که داره میسازه نمی مونی.

اولویت من آرامش حناست واسه همینه که فکر میکنم آیا دارم کار درستی میکنم که میگذارم در این محیط بزرگ شه؟!

limoo torsh جمعه 1 اردیبهشت 1402 ساعت 13:01

نه با تهدید به طلاق و نه با چیز دیگه از جمله حرف و مشاوره یه آدم ۴۰،۵۰ ساله عوض نمیشه... فقط به خاطره بچه میتونه بشه! اونم اگه خیلی خیلی بخواد وگرنه که موقتی هست.بذار اینطوری بگم بهت یعنی یه راست برم سر اصل قضیه، با طلاق و با بچه اوضاع خیلی بدتر میشه، اصلا روش فکر نکن- مشکلات روحی خودتم بیشتر میشه - من اگه جای تو باشم، بلافاصله که شروع میکنه به داد، در کوبیدن و ... خیلی خونسرد و بدونه عکس‌العمل یا حرف خاصی بچه رو برمیدارم میرم یا بیرون یا یه اتاق دیگه. چندین بار که اینکارو کنی تاثیرش بیشتر از بقیه چیزاست. الویتت رو بذار رو بچه و خودت.... یه مدت که وارد بحث نشی یا عکس‌العمل خاصی به کارش نشون ندی شاید بهتر شه اوضاع-

درسته. آدمها خیلی سخت عوض میشن. همسر خودش میخواد عوض بشه و یک مدت مدیدی هم خیلی خوب خودش رو کنترل میکرد ولی یک مدته که خیلی کاسه صبرش لبریزه. ربطی به من هم نداره. هر چیزی میتونه عصبانیش کنه..

صحرا جمعه 1 اردیبهشت 1402 ساعت 09:42 http://Sahra95.blogsky.com

به نظرم تهدید به جدایی وقتی قصدش رو نداری زیاد موثر نیس. وقتهایی که آرومتره و میشه باهاش حرف زد نگرانیهاتو بگو به خصوص در مورد حنا، چون بچه ها هر چی ببینن کپی میکنن تو این سن و سال

نه اینکه قصدش رو داشته باشم ولی در عین حال هم مسلما اگر این رویه ادامه پیدا کنه، چاره ای جز جدایی ندارم چون نمیخوام حنا تو اینطور محیطی بزرگ شه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد