I am doing Ok.

واقعیت اینه که این روزها در مود تمیزکاریی هستم که نگو. هر چی هم دم دستم هست و استفاده نمیکنم رو هم دیگه میدم میره. با خودم تکرار میکنم بار روانی نگه داشتن این چیزها و  انرزیی که برای مرتب نگه داشتنشون صرف میشه خیلی بیشتر از ارزش پولی هست که براشون صرف شده. تا حد امکان سعی میکنم که چیزهایی رو که میخوام واگذار کنم ولی بعضی چیزها رو نمیشه دونیت کرد و دیگه باید بدی بره. پریروز یخچال روتمیز کردم و الان یک یخچال خالی و تمیز دارم. چیزهایی هست که در تئوری آدم فکر میکنه برای سالم زندگی کردن باید تو یخچال باشه و مرتب بخوره ولی در عمل برای ما جواب نمیده. از جمله این چیزها یکی آووکادو است که در خونه ما کسی جز من دوست نداره و نمیخوره و من هم وقتی چند تا پشت سر هم بخورم جوشهای بزرگ و دردناک در میارم. بنابراین در عمل جز گاه گداری هوس کردن و شاید یک دونه آووکادو خریدن، فله‌ای آووکادو خریدن اشتباهه. یک چیز دیگری هم که اشتباهه ماست بدون چربی یونانی هست که پروتئینش بالاست ولی رسما مزه گچ میده. همسر یک روزگاری میخورد ولی الان نمیخوره. حنا هم دوست نداره حتی وقتی که روش شیره یا مربا میریزم. اینه که دیگه نباید از اونها بخرم. همون ماست ساده خودمون بهتر خورده میشه. چیز دیگری هم که در این دسته است پنیر کاتیج هست که پروتئین بالا داره و من  همیشه میخرم که به خیال خودم با میوه خرد شده یا گوجه و خیار  بخورم ولی همیشه میمونه و در نهایت دور ریخته میشه. 

هنوز خیلی کار دارم تا خونه بشه یک خونه تمیز و مرتب البته. ولی تا الان خیلی راضی هستم. باید کمد دستشویی خودمون رو تمیز کنم و البته مهمتر از اون هم پنتری هست. مثلا کلی عدس قرمز کوچک دارم که فکر کنم همون اوایل که حنا شروع به خوردن کرد کمی درست کردم و بعد از اون استفاده نشده. یعنی بیشتر از دو سال. کلی هم نخود و ..  هست که باز هم سالهای سال است که تو انباری هستند. هربار هم که بخوام چیزی درست کنم که احتیاج به نخود و لوبیا داشته باشه (که تقریبا فقط یک جور سالاد حبوبات هست وگرنه من به عمرم آش کشک درست نکردم) معمولا از کنسروهای آماده استفاده میکنم. اینه که حبوبات رو بهتره بدم بره و دیگه نگهشون ندارم. هرچند که مامان به زودی میاد و شاید براشون استفاده داشته باشه. نمیدونم. عدس قرمز که مامانم هم استفاده نمیکنه. حالا لپه و عدس سبز رو میشه نگه داشت. کینوا رو هم باید برم بده و همینطور کوس کوس رو. نمیدونم دور بریزم یا بدم به کسی. میترسم طعمشون طی یکی دو سال عوض شده باشه. کاش کسی رو میشناختم که پرنده داشت. احتمالا به اونها میشه داد. 


راستش خیلی دلم میخواد بیشتر بنویسم ولی باید کار کنم. فعلا همین رو پست میکنم تا بعد وگرنه معلوم نیست دفعه دیگر کی بشه نوشت..