این آخر هفته هم مثل برق و باد تموم شد و دوباره فردا باید برگردیم سرکار. این روزها اصلاً حال و حوصله کار کردن رو ندارم. کاش احتیاج نداشتم که کار کنم یا حداقل میتونستم پاره‌وقت کار کنم. این چند روز رو خیلی خلاصه بنویسم که یادم نره. 

- جمعه از سرکار که برگشتم حنا خواب بود و همسر خسته و بیحوصله از بچه داری. حنا رو بیدار کردم  و بردمش پارک. شام هم نداشتیم. از بیرون غذای چینی خریدم و برگشتیم خونه. حنا که اصلا به غذا لب نزد. در نهایت فقط شیر خورد و خوابید. من هم خیلی خسته بودم و نسبتا زود خوابیدم. 

- شنبه حنا از شش صبح بیدار بود. همسر که کلا با صدا کردنهای حنا بیدار نمیشه. من بیدار شدم و با هم کلی بازی کردیم تا ساعت 8 شد و رفتیم پایین. برای صبحانه خاگینه درست کردم و همسر رو بیدار کردیم. ساعت ده رفتیم کتابخونه برای برنامه قصه‌خوانی بچه ها و چند تا کتاب هم گرفتیم برای حنا. رسیدیم حنا رو خوابوندم و خودم رفتم برای کاری که باید انجام میدادم. شب تولد دختر یکی از اقوام بودو شام دعوت بودیم. حنا نگذاشت لباس اصلیی که براش انتخاب کرده بودم رو تنش کنم. لباسش رو عوض کردیم. تو مهمونی که بودیم صدای آژیر آتش نشانی اومد و بعدش همه حرف حنا آتیش بود. یک بار هم در خونه خودمون این اتفاق افتاده و نمیدونم چرا انقدر روی دخترکم اثر گذاشته. از دیروز دوباره شروع کرده همش به آلارم اشاره کردن و گفتن "آتیش-آتیش" منم بهش مدام میگم که خونه امنه و آژیر اشتباهی بود و آتش نشان به عمو گفته که جای شما امنه. نمیدونم چطوری باید قضیه رو بهش توضیح بدم. تو تولد هم هرچند خواستیم خوشحال باشیم، نمیشد. من کلی گریه کردم. بچه فامیلمون هجده ساله شد. به همه امید و آرزوهای دخترهای تو ایران فکر کردم و کلی اشکم در اومد. کاش روزگار یک کم با ما ایرانی ها مهربونتر بود.

- یکشنبه: ساعت هفت و نیم بیدار شدیم. حنا رو باباش برد که من کمی بیشتر بخوابم. ولی من بجای خواب رفتم خبرهای ایران رو خوندم و گریه کردم. ساعت 9 دیگه وقت استفاده از اینستاگرام و توییترم تموم شد و اپ غیر فعال شد. اومدم پایین و همسر رفت بالا که کمی بخوابه. با حنا بازی کردم. خونه تمیز کردم و چند سری لباس انداختم ماشین. بعد از ظهر همسر حنا رو برد پارک و من  شام درست کردم و چند نوع غذای دیگه برای طول هفته. برای اولین بار، در ایر فرایر کتلت درست کردم که به نظرم بد نشد. این دومین باره که از ایر فرایر استفاده میکنم (دفعه اول سیب‌زمینی سرخ کردم) و تا بحال راضی بودم. شاید بهترین حسنش اینه که خیلی تمیزه و روغن به همه جا نمیپاشه. بعدش هم شاید سالمتر باشه حالا اگر طعم و بافتش کمی متفاوت باشه، به نظرم هنوز خوبه. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد