نمیدونم چقدر برسم بنویسم. جوجه یک ساعت و ربعی هست که در حال خواب بعد از ظهر هست و امکان داره هر آن بیدار شه. فلفلی هم در بانسر جوجه خوابیده. البته دیگه نباید بنویسیم بانسر جوجه چون فلفلی از قبل از تولد جوجه تصاحبش کرده و ما هم تصمیم گرفتیم که برای جلوگیری از آسیبهای روحی به فلفلی بگذاریم بانسر مال اون باشه که به جوجه حسادت نکنه. یعنی رسما در خونه ما  این یک وجب گربه عزیز به همراه خواهر کوچکش حنا حکمرانی میکنند رسما. 

بابا همچنان بیماره و مامان بی طاقت و پر غصه. تقریباً هر روز باهاشون در تماس هستم. حداقل کاری که میشه کرد. بخصوص دیدن جوجه و خنده‌هاش و اداهاش برای روحیه‌شون خوبه. 

شروع کردم به خوندن یک کتاب جدید به اسم Get Out of Your Mind & Into Your Life  که در واقع یک کتاب روان درمانی براساس Acceptance Commitment Therapy  هست. فعلا سه فصل خوندم و کلی هم تمرین داره که باید انجام بدم. نمیدونم کمکم خواهد کرد که کمی در خودم و باورهام تغییر ایجاد کنم یا نه. باشد که بتونم تغییرات خوبی ایجاد کنم و مادر خوبی برای فسقلی و فلفلی باشم. به این نتیجه رسیدم که من خیلی دچار ترس هستم و دلیل اینکه خیلی کارها رو انجام نمیدم همین ترسه. برای اجتناب از ترسه که همیشه هرکاری رو به تعویق میندازم که مثلاً آمادگی کافی داشته باشم. مثلاً الان میخوام یک سری کورس بگیرم و الان سه ماهه که درحال تحقیق هستم که چه کورسی بگذرونم و اون کورس رو در چه دانشگاهی بگذرونم. البته یک چیز واضحه که اگر در نهایت بخوام MBA  بخونم باید دانشگاه خیلی معتبری باشه چون اون چیزی که در آینده کاری خیلی مهمه بیشتر اسم دهان پر کن دانشگاه هست. و البته و صد البته که دانشگاههای خیلی معتبر خیلی شهریه بالایی دارن. بنابراین باید یک تناسب خوب بین دانشگاه معتبر و هزینه وجود داشته باشه... درسته که این انتخاب باید خوب باشه ولی در نهایت اگر چیزی رو انتخاب نکنم و شروع نکنم به هیچ جا هم نخواهم رسید و این همه عقب انداختن و عدم تصمیم گیری یک علت عمده اش همین ترس از اشتباه و ترس از شکست هست. 

دیگه اینکه کریسمس داره نزدیک میشه و متاسفانه منع رفت و آمدهای خانوادگی تا هشتم ژانویه در استان ما تمدید شده. یعنی خیلی کریسمس تنهایی خواهد بود. یاد سالهای قبل و مهمونی های کریسمس و دورهمیهای شاد بخیر واقعاً. خوبیش اینه که میگن تا سپتامبر سال آینده هر کسی که خواسته واکسینه شده پس میشه امیدوار بود که کریسمس سال آینده پر از مهمونی های شلوغ و شاد خواهد بود، بخصوص که الان دیگه همه آدمها به ارزش جمعهای خانوادگی پی بردن.

خب، دیگه جوجه بیدار شد. من برم تا بعد 


نظرات 4 + ارسال نظر
یاسی یکشنبه 23 آذر 1399 ساعت 23:18 https://jasmin2020.blogsky.com/

سلام
من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم...دارم از اول میخونمتون...قدم نو رسیده مبارک.

خوش اومدید. مرسی بابت تبریک

افق بهبود شنبه 22 آذر 1399 ساعت 07:23 http://ofogh1395.blogsky.com

آرشیوتو تا نصفه خوندم
خوشحالم نی نی داری
رو نوشته های قدیم نمیشد نظر گذاشت اینحا نوشتم

مرسی افق عزیز.

taraaaneh پنج‌شنبه 20 آذر 1399 ساعت 11:00 http://taraaaneh.blogsky.com

امیدوارم حال پدر بزودی بهتر بشه. وقتی واکسن زدی میتونی با خیال راحت بری ببینیشون.
من همیشه سگ دوست داشتم اما از گربه ها میترسیدم. الان دیگه از گربه نمیترسم اما علاقه ای به گربه ها ندارم .پسرم میگه اگر یک بچه گربه بیاری ترست از گربه از بین میره و به گربه ها هم علاقمند میشی. تو همیشه گربه ها رو دوست داشتی؟ یا بعد از آوردن فلفلی بهش علاقمند شدی؟

پدر جیسون یک ماه مسافرت بود و گربه اش رو ما نگه داشتیم و من از اونجا عاشق گربه شدم. البته کلاً فکر میکنم گربه ها با شخصیت من همخوانی بیشتری دارن تا سگها. البته من سگ نداشتم هیچوقت ولی فکر میکنم سگ نگه داشتن مسوولیت بیشتری داره. گربه ها مستقل تر هستند ولی خوب از اون طرف احتمالا محبت کمتری نشون میدن. البته باز هم خیلی به شخصیتشون بستگی داره. فلفلی گاهی خیلی پرمحبته و میاد بغلم میخوابه ولی بعضی وقتها نه.

لاندا چهارشنبه 19 آذر 1399 ساعت 00:13

عزیزم، امیدوارم حال پدرت هر چه زودتر خوب بشه.
در مورد دانشگاه هم خیلی جالبه، من فکر می کردم آدم 3-4 ماه اول بعد از زایمان اصلا نتونه به این چیزا فکر کنه. خوبه که فرصت می کنی فکر کنی. دیگه عملی کردنش رو رضایت بده لااقل تا 6 ماهگی.
منع رفت و آمد خانوادگی یعنی تجمع مثلا 6-7 نفر؟ یکی از دوستای من واسه تنکس گیوینگ مهمونی 10 نفره گرفته بودن. البته اونا آمریکان.
ما هم نگران شب یلداییم اینجا که با این محدودیت های 9 شب به بعد نمیتونیم با خانواده ها برگزارش کنیم.
راستی من یه سوالی داشتم که میخواستم خصوصی بپرسم ازت، ولی تو وبلاگت همه پیاما پابلیک میشن از همون اول. نمیدونم چی کار کنم

منع تجمع یعنی هیچکس جز اعضای یک خونه که با هم زندگی میکنند نباید با هم جمع شن. فقط مجردها اجازه دارن با دو نفر خارج از خونه در ارتباط باشن ولی مثلا من و جی و جوجه نمیتونیم با کس دیگری در ارتباط باشیم. البته اینجا هیچ تدبیر قانونی برای کسانی که قوانین رو رعایت نمیکنند نیست ولی در کل؛ ما خودمون سعی میکنیم رعایت کنیم.
نظراتم رو خصوصی کردم تا سوال خصوصیت رو بپرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد