صبح کمی نوشتم که گذاشتم به صورت همون پیشنویس باقی بمونه.الان ساعت یازده و بیست دقیقه شبه و من قسمتی تا کلی بیحا ل و  عصبانی و مستاصل هستم. نه امروز خوب  کار کردم و نه قسمت اعظم هفته گذشته رو. کلا نه انگیزه دارم. نه پیاده‌روی میرم. نه هیچ کار مفید دیگری میکنم. الان هم وزنم رسیده به شصت‌ونه کیلوگرم. یعنی در بیست ماه اولیه سه کیلو وزن اضافه کردم. البته احساس سنگینی زیادی میکنم و کلا فکر میکنم اگر الان انقدر سنگین هستم چند ماه دیگه قراره چی بشه. البته تقصیر خودمه که چند سال گذشته همش در حال وزن اضافه کردن بودم (تقریبا سیزده کیلو در عرض سه/چهار سال). لبته یک قسمتیش هم تقصیر آی-وی-اف، اعصاب‌خرد شدنها و همه چیزهایی بود که سرم اومد. در عین حال وضعیت الان چندان جالب نیست. 

هفته قبل رفتم آناتومی اسکن( سونوگرافی هفته بیستم). دخترک اول اونقدر تکون میخورد که تکنیسن نمیتونست اندازه‌ش رو بگیره و بعدتر در یک موقعیتی ساکن ایستاده بود که تکنسین نمیتونست بعضی از جاها رو خوب ببینه و تکون هم نمیخورد. این شد که حدود دو ساعتی اونجا بودم. هی وسط بهم میگفت پاشو راه برو یا بچرخ به چپ یا به راست و ... تا الان  از مطب دکترم تماس نگرفتند. اصولاً گفته بودند اگر مشکلی باشه تماس میگیرند و بنابراین اگر تا چند روز دیگر هم خبری نشه دیگه خوشحال خواهم بود. 

دیروز بالش حاملگی که از آمازون سفارش داده بودم رسید و تا الان راضی هستم و به یمن اون تونستم بهتر بخوابم. دل رو به دریا زدم و یکسری لباس بارداری هم سفارش دادم که احتمالا تا آخر ماه برسه دستم. فکر میکنم شاید کمی زیاده‌روی کردم ولی حالا امتحان میکنم و اگر راضی نبودم برمیگردونم. 


نمیدونم چکار کنم حالم بهتر بشه. اعصابم خیلی داغونه و این بی عملی هم نه تنها کمکی نمیکنه بلکه داغونترش هم میکنه. 

نظرات 2 + ارسال نظر
ترانه سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1399 ساعت 07:36 http://taraaaneh.blogsky.com

خودت رو سرزنش نکن. به دیروز فکر نکن امروز اگر هوا خوبه کمی برو قدم بزن. دوارن پر استرسی رو همه پشت سر میگذاریم مخصوصا تو که باردار هم هستی. بنظر من بهترین روش برای نخوردن چیزهایی که نمیخوایم ؛ نخریدنشون هست. بنابر این وقتی عصبی هستیم و میل بخورن تنقلات دارم چیزی جز میوه وسبزی پیدا نمیکنیم. لباسهای حاملگیت هم خیلی خیلی مبارک باشه.

مرسی ترانه جون. امروز هوا بارونیه. یک ربعی رفتم تو خیابون خودمون بالا و پایین رفتم و کمی هم نرمش صبحگاهی کردم.

سهیلا دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 23:24 http://Nanehadi.blogsky.com

ای وای ترنج جان.دوران بارداری آدم فقط شاخ و دم در نمیاره.انگار یه آدم دیگه میشه.صبور باش.میگذره.

مرسی سهیلا جون. والا واقعا بعید نیست که آدم شاخ و دم هم در بیاره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد