ساعت یازده و نیم شبه. حدود یک ساعت قبل یک پرتقال، یک خرمالو و یک چهارم گلابی چینی (طعمش یک چیزی در مایه های گلابیه ولی شکلش مثل سیبه و خیلی آبدار و ترده) خوردم. الان باز هم گرسنه هستم ولی نمیدونم چی بخورم. یک سیب کنار تختم هست ولی دلم یک چیز جامدتر میخواد که نمیدونم چیه. ماست هم میتونم بخورم ولی باز هم ماست سرده و جامد نیست. شاید اگر بیسکوویت ساقه‌طلایی داشتم بد نمی‌بود ولی بیسکوویت ندارم. گرونالا بار دارم ولی نه، اون رو هم دلم نمیخواد. غذا هم تو یخچال هست ولی الان غذا بخورم، احتمالا معده درد بگیرم. اینه که بی خیال. سعی میکنم بخوابم تا گرسنگی از یادم بره. 


امروز خیلی کار نکردم. یعنی تقریباً اصلا کار نکردم. دکتر آزمایش خون برام نوشت که رفتم بعد از ظهر دادم. آزمایشگاه خلوت خلوت بود و کارم چند دقیقه بیشتر طول نکشید. بعد هم به مدیرم تکست زدم که سرم درد میکنه و گرفتم خوابیدم. هرچند الان هم دارم از بیخوابی میمیرم. فلفلی هم امروز همش خونه موند. هی میومد کنار پنجره و بعد میومد پیش من میووو میکرد و دلم براش کباب میشد ولی کاریش نمیشه کرد.کلا امروز خیلی آرومتر بود و خیلی غمگین به نظر میرسید. فکر کردم شاید عصرها خودم هم برم بیرون و بهش قلاده ببندم که نتونه خیلی دور بره. اگر بتونم کنترل کنم که حشره و موش و ... شکار نکنه، اصولاً باید اوکی باشه. شاید هم همون بهتر که اصلاً نگذارم بره بیرون. البته بگذار ببینیم نتیجه تست چطور میشه. اگر منفی باشه که امیدوارم باشه، باید مراقب باشم. تست حداقل سه روز طول میکشه جوابش بیاد و چون تستی هست که به مرکز کنترل بیماریها(  CDC) فرستاده میشه و الان بخاطر کرونا سرشون خیلی شلوغ هست ممکنه بیشتر هم طول بکشه. 


یک قسمت وجودم هم هست که فکر میکنم این خیلی خودخواهیه که من بخوام فلفلی رو نگه دارم. شاید فلفلی تو یک حیاط بزرگ و شاد خیلی خوشحالتر باشه. البته اگر برای آداپشن بگذارم که معلوم نیست کی میاد میبردش. حتی اگر خیلی آدم خوبی هم باشه ممکنه که تو یک آپارتمان زندگی کنه و فلفلی جاش تنگتر هم باشه. اگر کسی رو داشتم که میتونست نه ماهی ازش مراقبت کنه که بتونه بیرون بره و ... شاید بهتر بود ولی خوب چنین خواهشی رو از دیگران کردن تقریباً غیرممکنه هرچند که حاضرم همه هزینه های غذا و دکتر و .... هم تقبل کنم. پدر و برادر جیسون هم هستند ولی اونها هم خودشون گربه هایی دارند که با هیچکس کنار نمیان. باید به خودم بقبولونم که بالاخره خونه بزرگی داریم و با فلفلی کلی بازی میکنیم و همین ها کافیه. تازه حتی اگر فلفلی یکسال مجبور باشه خونه بمونه، هنوز خیلی بچه است و سالهای سال وقت داره که بره و تو حیاط خونه بازی کنه و شکار کنه و خوشحال باشه.


امیدوارم که فردا روز بهتری باشه. 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد