دیروز برگشتم سرکار. همه چیز تقریباً خوب بود. کمی چیدمان کیوبیکالهامون رو عوض کردند. کیوبیکال من کمی بزرگتر شده و جاش هم بهتر شده. قبلاً یکی از همکارام کنارم مینشست و بینمون فاصله‌ای نبود اما الان وسطمون یک دیوارک هست. نفر بعدی هم با یک ستون از هم جدا میشه بنابراین الان یک گوشه دنج و آروم برای خودم دارم. هنوز مدیرم البته دید کامل روی کامپیوترم داره ولی چندان مهم نیست. تقریباً خوب تونستم هشت ساعت کاری رو دوام بیارم. فقط گردنم خیلی درد گرفت که احتمالاً بخاطر بد نشستن هست. تقریباً آخر وقت یکی از همکارهام گفت که همکار دیگه ما شش ماهه بارداره. البته که براش خوشحال بودم اما ته دلم خیلی غمگین شدم. قلمبه‌گی شکمش محسوس بود. اگر جنین من هم مونده بود، من هم همین حدود میبودم. بعد دچار شک شدم. آیا تصمیم درستی بود گرفتن قرصهای ضد بارداری؟ بعد فکر کردم به گرفتن تخمک اهدایی. اگر تخمک اهدایی بگیرم شانس بارداری کلی افزایش پیدا میکنه. همه دیشب مشغول گشتن در سایتهای اهدای تخمک بودم. کار آسونی نیست انتخاب اهداکننده. کلی از کسانی که از پروفایلشون خوشم اومده بود مشکلات ژنتیکی داشتن. البته خنده‌دار هم هست به نوعی. احتمالاً اگر خود من هم همین الان برم آزمایش بدم ممکنه ژن ناقل یک بیماری نادر رو داشته باشم ولی به نظرم درمقیاس عجیبی آدمهایی که خیلی سالم و سرحال به نظر میرسند و حتی بچه‌های سالم دارن ناقل یک سری سندرم و ... هستند. برام چه چیزهایی در اهداکننده مهمه؟ اول اینکه ناقل هیچ بیماری ژنتیکی نباشه. اگر قرار باشه که بچه آینده‌ام از ژن من نباشه، میخوام که بهترین شانس ژنتیکی رو بهش بدم. بعد هم برام مهمه که اهداکننده راضی باشه که در آینده اگر بچه خواست باهاش ملاقات کنه. این فکر کنم برای سلامت روانی بچه مهم باشه. که بدونه ژنش از کجا اومده. شبیه کی شده و چه خصوصیاتی رو از طرف به ارث برده. شاید هم بخواد بدونه خواهر و برادر نانتنی داره یا نه. خلاصه که برام مهم است که بچه اگر خواست بتونه با مادر ژنتیکی در ارتباط باشه. بعد مسلماً فاکتور سلامت روانی و بعد هم هوش هست که البته نمیدونم چطور میشه فهمید. البته بعضی از اهداکننده‌ها مدرک دانشگاهی دارند که شاید تا حدی فاکتور هوش رو بشه از روش فهمید ولی نمیدونم سلامت روانی رو چقدر میشه تشخیص داد. بعد هم میرسیم به فاکتور قیافه و قد. البته که میخوام بچه تا حد امکان بتونه قد بلندی داشته باشه و زیبا باشه. شاید اگر اهداکننده مومشکی و چشم قهوه‌ای پیدا کنم خوب باشه که یک جورهایی یک شباهتی به من داشته باشه ولی اگر نشد هم مهم نیست. مهمتر از همه انتخاب یک ژن خوب برای بچه است تا در حد امکان دارای سلامت جسمی و روانی باشه. خنده‌داره خرید تخمک و یک جورهایی هم عجیب و غیرواقعی به نظر میاد ولی فکر کنم هرکسی هم جای من باشه و بتونه ژنتیک بچه‌اش رو تا حدی تحت تاثیر قرار بده همین انتخابها رو بکنه. 

واقعیت اینه که ایده‌آل من اول فرزندخواندگی و بعد تخمک‌اهدایی هست. ولی پروسه فرزندخواندگی بسیار طولانیه اینجا و بخصوص شانس آداپت کردن یک نوزاد بسیار بسیار کمه. در کانادا دو جور سیستم فرزند خوندگی وجود داره. یکی از طریق شرکتهای خصوصی هست که هزینه زیادی داره. معمولاً کسانی که در سنین خیلی پایین باردار میشن و تصمیم میگرن که بچه رو سقط نکنن و به فرزندخواندگی بدن، از این طریق اقدام میکنن. خوبی این روش اینه که میشه نوزاد داشت و احتمال بعضی مشکلات مثل سندرم ابتلا به الکل و یا در معرض مواد قرار گرفتن درشون کمتر هست. اما هزینه زیادی داره و رقابت هم خیلی زیاد هست. اگر به این سایتها سربزنید معمولاً زوجهایی رو میبیند که کلی برای خودشون پروفایل درست کردن خودشون رو تبلیغ کردن چون این مادره که انتخاب میکنه بچه رو به کی بسپاره (فیلم جونو یادتون هست؟). یک روش دیگه هم از طریق سیستم دولتی هست. اولویت اول سیستم دولتی این هست که بچه با پدر یا مادر و یا یکی از بستگان (پدربزرگ، خاله و ... ) بمونه. بنابراین در این سیستم تا مطمئن نشن که بچه رو کسی از نزدیکانش نمیخواد نگه داره، به کسی واگذار نمیکنن. از اونجایی که در کانادا سطح فقر کمه، اصولاً کسی بخاطر بی‌پولی بچه‌اش رو به سیستم نمی‌سپارد. بنابراین بچه‌ها معمولاً از خانواده‌های پر خطر هستند. مثلاً از پدر و مادر الکلی یا معتاد یا ابیوسیو. بنابراین این بچه‌ها با چالشهای زیادی روبرو هستند. اونهایی که از مادرهای معتاد به دنیا میان اغلب در ابتدا اعتیاد دارند و همه اینها یک سری مشکلات جسمی و روانی در اونها ایجاد میکنه که گاهی تا سالها باهاشون باقی میونه. 

در رویاهای من یه جایی هست که بتونم دوتا فرزندخونده نسبتاً سالم داشته باشم که بتونن عشق من رو به خودشون قبول کنن و بخوان که من مادرشون باشم. برای من پیوستگی ژنتیکی اونقدر مهم نیست. یعنی اصلاً مهم نیست. فقط دوست دارم زودتر بتونم این پروسه رو به انجام برسونم. اگر بتونم دوستشون باشم و در مشکلات کنارشون باشم برام کافیه. 


نظرات 7 + ارسال نظر
سهیلا جمعه 13 دی 1398 ساعت 02:42 http://Nanehadi.blogsky.com

شنیدم موسسه مهر آفرین برای خارج از کشور هم فرزندخوانده میده.

درسته ولی فعلا کانادا اجازه فرزندخواندگی از ایران رو نمیده.

زری جمعه 29 آذر 1398 ساعت 02:05

ترنج جان من بعد از کامنتی که برات گذاشتم رفتم پست های اولیه ات را خوندم آخه تقریبا چند وقتی هست که از صفحه ترانه جان اینجا را میخونم. حقیقتش دقیق یادم نیست تو کامنتم چی نوشتم اما اون قسمتش که در مورد همسرت و انتخابش چیه و ... را یادم میاد که با خواندن پست های قدیمت در جریان قرار گرفتم. در هر صورت باز هم برات بهترین ها را آرزو میکنم و امیدوارم خیلی زود بتونی تصمیمت را به بهترین شکل عملی کنی

زری جمعه 29 آذر 1398 ساعت 00:38

اول از همه امیدوارم زودتر تصمیم بگیری و از نتیجه ی شیرین تصمیمت لذت ببری چون بنظرم هر کدوم از تصمیم ها را که بگیری حتما کلی زندگیتون را متحول میکنه و بتونه بهتون عشق و آرامش بده
تو ایران خرید و فروش تخمک یه کار کاملا تجاری هست و کاملا دلال گونه باهاش برخورد میشه نمیدونم آیا اصلا اونطوری که شما گفتی شناسنامه ی ژنتیکی برای فروشنده ی تخمک وجود داره یا نه؟ یه سوال، برای شوهرت فرقی نمیکنه بین فرزندخواندگی و تخمک اهدایی؟ چون به هرحال در تهیه ی تخمک امکان غالب بودن ژن های پدر هست. برام جالب بود که در تصمیم گیری ات اصلا به این موضوع اشاره نکردی.
اما از آنجاییکه من فضولم:) نپرسیده نظرم را میگم:)) حقیقتش پروسه ی بارداری خیلی عجیبه! واقعیت اینه اینهمه عشق و دنگ و فنگ که میبینی بخش زیادی اش برای همینه که میخواهند سختی این دوره را با این حرفها کمرنگ کنند! بنظر من اگر آدمی باشی که بارداری های سختی داشته باشی، خودت را درگیر بارداری نکنی خیلی بهتر میتونی از داشتن بچه لذت ببری:)) مخصوصا که بالا پایین رفتن هورمون ها و اون ضعف های جسمانی و تقلیل رفتن توانایی بدن و هزار زحمت دیگر و البته استرس بارداری و زایمان!
فقط گفتم بدونی بارداری فقط حس تکون خوردن بچه نیست:)) واقعا دهن آدم سرویس میشه به قول یه دکتری میگفت شما فقط اگر شاخ درآوری بیا پیش من وگرنه هر تغییر دیگه ای و هر درد دیگه ای در هر نقطه از بدنت در دوران بارداری کاملا طبیعیه
تازه این بحث ها مال وقتیه که باردار بشی، حالا خودت مشکلات انتخاب تخمک را هم بهش اشاره کرده بودی
باز هم برات آرزو میکنم هر تصمیمی میگیری برات بغل بغل شادی همراه بیاره

دقیقا گاهی فکر میکنم تحت تاثیر اینهمه تبلیغات زیاد راجع به دوره بارداری قرار گرفتم و فکر میکنم خیلی گل و بلبله. درباره پروسه تخمک اهدایی تو ایران خیلی تحقیق کردم و واقعاً دلال گونه است. یک سری واسطه هستند و برات آدم پیدا میکنن. بعضیها بهتر هستند از این جهت که خودشون تا آخر با اهدا کننده در ارتباط هستند. تو پول رو به اونها میدی و اونها هم با اهداکننده حساب کتاب میکنن. ولی بعضی فقط نقش معرف دارن و یه پولی میگیرن و بعد این تو هستی که اهدا کننده سروکار داری. راستش همسر تقریبا تصمیم رو به عهده من گذاشته ولی حسم اینه که خودش پروسه تخمک اهدایی رو ترجیح میده.

مبینا پنج‌شنبه 28 آذر 1398 ساعت 20:54

ترنج عزیزم بسیار خوشحالم از تصمیمت عزیزم . شما که اینقد بچه دوست داری تعلل نکن حیفه . مامان خوبی میشی

مرسی مبینا جان. تا چی بشه.

اعظم 46 چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت 12:44

وا چه جالب البته شنیده بودم تو ایران هم تخمک خرید وفروش می شه ویا از بستگان می گیرن

هرچی خیره پیش بیاد

بله. در ایران خرید و فروش میشه.

ترانه چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت 09:59 http://taraaaneh.blogsky.com

برگشتنت سر کار مبارک باشه من که اگر جای تو بودم دو تا بچه حاضر و آماده رو ترجیح میدادم بجای اینکه ناچار بشم پروسه حاملگی رو طی کنم.

نمیدونم. تازگیها پروسه حاملگی برام جالب شده. مثال بارز آدم هر چیزی که نداره بیشتر میخواد. اما اینکه یک انسان دیگر رو هم به این دنیای داغون بیارم چندان جالب نیست برام.

سهیلا سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 23:44 http://Nanehadi.blogsky.com

کاش امکانش بود از ایران بگیرید.

خیلی دوست داشتم که از ایران میشد ولی همسر من تبعه ایران نیست و نمیتونیم از ایران فرزند خوانده بگیریم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد